رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام این روزها اظهارات عجیبی غریبی در خصوص تایید صلاحیتها توسط شورای نگهبان نموده است ، اظهاراتی که نه تنها به مصلحت نظام نیست بلکه باعث ایجاد فتنه ای جدید در کشور و ایجاد تنش و نا آرامی در بین توده های مردم می شود.
البته این اولین بار نیست که جناب آیت الله با چنین اظهارات و پیامهایی موجبات نا آرامی را فراهم می نمایند و سخنان اخیر ایشان ذهن مخاطب را به یاد روزهای فتنه 88 و نامه بدون سلام می اندازد.
جناب آیت الله ، پس از تایید صلاحیتها از هر تریبونی برای حملات گسترده به شورای نگهبان استفاده نمود و اگر به آرشیو روزنامه ها و سایتهای حامی ایشان دقت کنید به وضوح متوجه این موضوع خواهید شد ، اظهاراتی از جانب رئیس مجمعی که اگرچه کار او تشخیص مصلحت است اما به مصلحت نمی اندیشد.
در دو سال ریاست جمهوری دکتر حسن روحانی ، شعارهای زیادی از جمله انتقادپذیری و تحمل مخالفین سر داده شد که هر کدام در جایگاه خود دارای ارزشهای بالایی هستند و در صورت عمل به آنها می توان گفت حرکتی نو و سازنده شکل گرفته است.
اما پس از توقیف و همچنین تذکر به چند رسانه مکتوب و مجازی دلواپس نظام و منتقد رویکرد هسته ای به جرات می توان گفت: کابینه دولت تدبیر و امید آنطور که باید و شاید تحمل مخالفین را ندارند ،چرا که با توجه به نامگذاری سال برای همدلی و همزبانی تلاشی صورت نمی دهند بلکه مخالفان و منتقدان و یا به عبارتی دلواپسان در زمینه هسته ای و دیگر مسایل کلان ملی را مورد عتاب قرار دادند.
تمامی 15 عضو شورای امنیت سازمان ملل به قطعنامه پیشنهادی آمریکا در خصوص جمعبندی مذاکرات ایران و گروه 1+5 رای مثبت دادند و آن را به تصویب رساندند.
بر اساس این قطعنامه ،تمامی قطعنامه های پیشین علیه ایران بنا بر شروط ذکر شده در قطع نامه لغو شده اما با این حال قابلیت بازگشت دارد و همیشگی نیست.
اما این قطعنامه تا چه اندازه منصفانه است و تا چه میزان با تمامیت ارضی و هویت ملی ما و خطوط قرمز مذاکره که در سخنان مقام معظم رهبری مطرح شده است تطابق دارد؟
این روزها بازار مقایسه آقای ظریف با دکتر مصدق داغ است و هرکس سعی می کند به نوعی این دو شخصیت را به یکدیگر ربط دهد ،اما آیا این مقایسه صحیح است؟
با یک سیر مطالعاتی در تاریخ معاصر ایران به جرات می توان گفت: مصدق در بسیاری از مراحل زندگی سیاسی خود اشتباهات زیادی را مرتکب شده است که اکنون عده ای روشنفکر نما و طرفداران فرهنگ غربی سعی دارند تا با پوشاندن این اشتباهات از مصدق یک اسطوره بسازند.
البته این موضوع جای هیچگونه تعجبی ندارد ،چرا که بسیاری از این اساتید دانشگاه یا در کشورهای غربی تحصیل کرده اند و یا با عشق و علاقه به فرهنگ غربی کتابهای تهی از فرهنگ اسلامی رشته های انسانی را مطالعه نموده اند.
از جمله نکات مهمی که اساتید شیفته غرب یادشان می رود به مردم متذکر شوند و یا شاید هم از عمد به فراموشی می سپارند نقش آیت الله کاشانی در ملی شدن صنعت نفت است ،عده ای در این زمینه در تلاش می کنند نقش آیت الله کاشانی را کمرنگ جلوه داده و یا اصلا نقشی برای او قائل نشوند.