دل نوشته: شاید امروز فوتبال مثل گذشته برایم اوج هیجان و شور را به همراه نداشته باشد، اما هنوز خاطرات پرشور نوجوانیام را به یاد دارم؛ روزهایی که با تمام وجود بازیهای تیم محبوبم را از تلویزیون یا در استادیوم دنبال میکردم.
آن سالها فوتبال برایم فقط یک بازی بود، اما وقتی بزرگتر شدم و پای تحلیلهای مرحوم صدر به میان آمد، دیدگاهم به کلی تغییر کرد. او برایم دروازهای به سوی واقعیتهای فرهنگی و اجتماعی پنهان در فوتبال گشود. از آن به بعد، هر مسابقهای برایم بهانهای بود تا پای تحلیلهای عمیق او بنشینم و چیزهای تازه یاد بگیرم.
حالا اما ماجرا متفاوت است. سعی میکنم فوتبال را از زاویهای دیگر ببینم. به نظرم، فوتبال چیزی فراتر از یک بازی است؛ شبیه به زندگی واقعی. جایی که تقابل دو شهر، دو کشور، یا دو فرهنگ در مستطیل سبز معنا پیدا میکند. و روی سکوها، هوادارانی که این تفاوتها را با شور و احساس خودشان رنگآمیزی میکنند.
برخلاف گذشته، امروز تنها یک تماشاگر ساده نیستم. به عنوان خبرنگار و گزارشگر، از نزدیکترین فاصله با زمین بازی، هر لحظه این جهان کوچک را لمس میکنم. اشکهای بازیکنان، خندههای از ته دل هواداران، و آن اضطراب نفسگیر در ثانیههای پایانی بازی؛ همه اینها را از زاویهای میبینم که شاید هیچکس دیگری نبیند.
باید میان زمین باشی تا بفهمی صدای هواداران چه غوغایی در گوش بازیکنان به پا میکند. باید آنجا باشی تا درک کنی لحظهای را که بطری آب معدنی از میان جمعیت پرتاب میشود. و باید با تمام وجود شادی مشترک بازیکنان و هواداران را حس کنی، جشنی که مرزها را در هم میشکند.
قبلاً فقط یک عاشق فوتبال بودم. اما حالا، فوتبال برایم شبیه به یک کتاب است؛ پر از درسهای بزرگ. شکستهایی که پذیرش واقعیت را میآموزند و پیروزیهایی که تواضع را طلب میکنند. اینجا جایی است که زندگی به سادهترین و واقعیترین شکلش معنا پیدا میکند.
به همین دلیل است که وقتی کسی میگوید فوتبال را دوست ندارد، نمیتوانم او را درک کنم. به نظرم، عاشقان فوتبال نگاه واقعیتر و ملموستری به زندگی دارند؛ چون فوتبال، خود زندگی است.