آندلوس

افول هر حکومت و تمدنى عللى دارد و غروب آفتاب حکومت و تمدن بزرگ اسلامى در اندلس نیز از این قانون مستثنى نیست. مهمترین آسیبى که گریبان‏گیر حکومت مسلمین در اندلس شد و فرجام ناخوشى را براى آن رقم زد، تفرقه و فساد اخلاقى بود و این نکته‏اى است‏ بسیار حایز اهمیت ،که برابر آموزه‏هاى دینى، باید از آن عبرت گرفت.

بر مسلمانان زیبنده نیست که از گذشته تاریخ خود پند نگیرند و دوباره بلکه چند باره به سرنوشت گذشتگان دچار شوند . تاریخ اندلس از این جهت ‏بسیار خواندنى است; چرا تمدنى با آن همه عظمت و شکوه به سستى و اضمحلال گرایید.


اسلام به سبب تعالیم عالیه و فرهنگ پرور و تمدن ساز بودنش توانست با وجود تمدن‌های بزرگی مانند تمدن ساسانیان، روم و مصر، تمدن جدیدی را پدید آورد. در واقع این ملل مغلوب در پیدایش آن سهم و نقش داشتند.

این تمدن به سرعت به اسپانیا که تحت تسلط مسلمین درآمد رسید. یعنی در دوره حاکمیت امویان، آندلس توسط مسلمان‌ها چنان رشد و عظمت پیدا می‌کند که چشم غربی‌های آن روزگار خیره می‌شود و آنها خود را مغلوب و مقهور این تمدن عظیم می‌بینند.

اما غربی ها  چشم دیدن قدرت مسلمانان را نداشتند و از طرفی مسلمانان در آندلس با مرکز اسلام که در شرق قرار داشت فاصله زیادی داشتند ،بنابراین راه برای توطئه مسیحیان علیه مسلمانان و در دست گرفتن قدرت باز شد.

مسیحیان اندلس به دو روش ایجاد اختلاف و سپس ترویج فساد برای از بین بردن حکومت اسلامی تلاش نمودند.

سوءاستفاده از اختلافات داخلی

در طول هشت قرن حاکمیت مسلمانان بر اندلس، سه بار حکومت‏یکپارچه و مقتدر اسلامى براثر اختلافات، خود سرى‏ها و طمع ورزى‏هاى عده‏اى به سستى گرایید و هر فردى بر گوشه‏اى از این سرزمین حکم راند . هر گاه که حکومت مرکزى واحد از بین رفت و حاکمیت‏هاى متعددى سر بر آوردند، ضعف، سستى و زبونى بر مسلمانان اندلس چیره شد که پس از مدتى به ناچار به اتحاد رسیدند و هر زمان که حکومت مرکزى و یکپارچه به وجود آمد، عزت پیدا کردند و به پیروزى و پیشرفت دست‏ یافتند.

جنگ و خون ریزى میان حاکمیت‏هاى کوچک و مستقل پیوسته ادامه داشت و ارکان این حکومتها را سست کرد و دیگر رمقى در آنها براى مبارزه با همسایگان مسیحى باقى نماند و این بهترین فرصت‏براى دشمن در کمین نشسته بود که انتقام بگیرد.

با دشمنى و تفرقه‏اى که بین دولتهاى کوچک اسلامى در اندلس وجود داشت، مسیحیان به تدریج آن‏ها را از میان برداشتند . چنان که در سال ۶۳۶ هجرى قمرى، «بلنسیه‏» در سال ۶۶۸ هجرى قمرى «مرسیه‏» و در سال ۶۸۵ هجرى قمرى «میورقه‏» را از دست مسلمانان گرفتند و این روند ادامه پیدا کرد تا این که در پایان قرن هفتم هجرى، تنها حکومت «غرناطه‏» در دست مسلمانان باقى مانده بود.

از دردناک‏ترین حوادث این دوره، همکارى دولت‏بنى نصر (که در غرناطه حکومت داشت) با «فردیناند» پادشاه لیون براى از میان برداشتن دیگر حکومت‏هاى کوچک اسلامى در اندلس است; چنان که در گشودن دروازه «شبیلیه‏» و دره علیاى وادى الکبیر و لشکرکشى‏هاى دیگر، دست در دست او نهاد و سرزمین اندلس را از خون برادران دینى خود رنگین کرد  تا حکومت او در غرناطه باقى بماند . ولى دیرى نپایید که با درهم پیچیده شدن پرونده دیگر حکومت‏هاى کوچک اسلامى، نوبت‏به حکومت‏بنى نصر در غرناطه رسید . مسیحیان از همان اواخر قرن هفتم هجرى حملات خود را به غرناطه آغاز کردند و هر از گاهى ضرباتى بر پیکر آن وارد ساختند و شهرى را به تصرف خود در آوردند تا این که در سال ۸۹۷ هجرى قمرى به عمر آخرین حکومت اسلامى در اندلس پایان دادند .

ترویج فساد و فحشا

مسیحیان اندلس با ترویج فساد در بین مسلمانان به طرق مختلف توانستند در ایمان آنها سستی و ضعف پدید آورند ،مثلا مسیحیان به زنان و دختران خود خط داده بودند که با پوشش و حجاب نامناسب در انظار عمومی بگردند.

رواج فساد و فحشا به صورت گسترده و  جشن های پر از عیش و نوش مسیحی موجب شد تا مسلمانان رفته رفته اقتدار خود را از دست داده و در مسایل سیاسی اجتماعی سست شوند.

دولت کوچکی در جنوب شرقی اسپانیا به نام «قرناطه» و «گرانادا» به نام دولت «بنی‌احمد» باقی مانده بود که باید گفت حتی در حال حاضر عمده درآمد توریسم اسپانیا به سبب آثاری شامل کاخ‌ها و قصرها و مساجدی از آنان است که در اوج ارزش هنری است و از زمان آنها باقی مانده است.

مسلمانان چنین مراکزی را در اختیار داشتند، اما متاسفانه به دلیل درهم شکستن اراده ها دشمن یکپارچه جلو آمد و قدم به قدم باعث شد بعد از ۸۰۰ سال حضور مسلمانان در اسپانیا آخرین حضور فرهنگی و سیاسی اسلام در آن منطقه از بین برود و کاملا به دست  مسیحیان بیفتد و کار به جایی رسید که اسپانیای امروز در بین کشورهای اروپایی در حال حاضر کمترین میزان مسلمان را دارد یعنی چنان اسلام در آ‌ن منطقه ضربه خورد که بعد از حدود ۸۰۰ سال حضور اسلام در اسپانیا و پرتغال کمترین میزان مسلمان در بین کشورهای اروپایی وجود دارند.

امروزه نیز دشمن در تلاش است که فرهنگ انقلاب اسلامی را با آندلوسیزه کردن استحاله نماید و در نهایت بتواند به اهداف شوم و پلید خود دست یابد.

رهبر معظم انقلاب اسلامی ۱۳ سال پیش به این موضوع اشاره کردند، اما به جرأن می توان گفت، مسوولان و عوامل ذی ربط آنطور که باید و شاید به این مهم اهمیت ندادند.

«حضرت آیت الله خامنه ای در این رابطه فرمودند: سیاست امروز، سیاست اندلسی کردن ایران است! موضوعی که من با شما در میان میگذارم شکل موعظه ندارد؛ بلکه موضوعی اساسی است که با بهترین عناصر یک ملت – که شما جوانان باشید – در میان گذاشته میشود. فقط شما مخاطب من نیستید؛ این سخن را جوانان سراسر کشور هم خواهند شنید. نسل جوان کشور که بیش از نیمی از ملت و جمعیت کشور است، باید بداند در مقابل آرزوهای بزرگ، آرمانهای بلند و هدفهای مقدّس و قابل قبول و موجّه او چه موانعی وجود دارد. روزگاری مسلمانان در جنوب اروپا و در اسپانیا تا جنوب فرانسه، کشوری اسلامی به‌وجود آوردند. این کشور مهد تمدّن شد و علم در اروپا از همان تمدّن اندلسىِ قرون اوّلیه‌ی اسلام شکوفا گردید. شکوفایی علم در آن سرزمین، داستانهایی دارد و خودِ غربیها نیز به آن معترفند. البته اکنون سعی میکنند این ورق را از تاریخ علم حذف و نام مسلمانان را به‌کلّی پاک کنند؛ اما خودِ آنها، این تاریخ را ثبت کرده‌اند و البته در تواریخ ما هم ثبت شده است.

اروپاییها وقتی خواستند اندلس را از مسلمانان پس بگیرند، اقدامی بلند مدّت کردند. آن روز صهیونیستها نبودند؛ اما دشمنان اسلام و مراکز سیاسی، علیه اسلام فعّال بودند. آنها به فاسد کردن جوانان پرداختند و در این راستا انگیزه‌های مختلف مسیحی، مذهبی یا سیاسی داشتند. یکی از کارها این بود که تاکستانهایی را وقف کردند تا شراب آنها را به‌طور مجّانی در اختیار جوانان قرار دهند! جوانان را به سمت زنان و دختران خود سوق دادند تا آنها را به شهوات آلوده کنند! گذشت زمان راههای اصلی برای فاسد یا آباد کردن یک ملت را عوض نمیکند. امروز هم آنها همین کار را میکنند.»

حال کمی به جامعه امروزی ما نظاره کنید و ببنید که چگونه غربی ها و نظام استکبار جهانی با ترویج فساد و فحشا و بی اخلاقی ، با ترویج بی حجابی و بی حیایی و یا بر هم زدن کانون خانواده ها از طریق تبلیغات فاسد در ماهواره ها می خواهند جامعه امروزی ما را آندلوسیزه نمایند!!!

امروز دشمن با چنین هدفی پا به میدان جنگ نهاده تا با سست نمودن اعتقادات نیروی جوان و غرق کردن نسل جوان کشور در فساد و تباهی بتواند به آن اهدافی در نظر دارد برسد.

دشمنان به خوبی می دانند که روحیه شهادت طلبی و ایمان در جوانان ایرانی بسیار بالاست و نقش زنان و دختران در خانواده های ایرانی بسیار پر رنگ است و به عبارتی زنان کانون خانوده های ایرانی می باشند.

 

نمونه عینی اهداف شوم غربی در برنامه رابرت مرداک، یهودی ثروتمند و غول رسانه ای جهان در خصوص ایران قابل مشاهده است که در مقاله اش چنین آمده است: برای نابودی ایران باید در خصوص کلمه ی مقدسی به نام خانواده هزینه کرد و من قصد دارم تا موضوع “مادر” را در دستور کار خود قرار دهم و در ایران مادر خانواده همه چیز را مدیریت می کند و اگر مادر را به لجن بکشیم تمام این جامعه به لجن کشیده خواهد شد. وی همچنین اشاره کرده است که تا سال۲۰۲۰ کلمه مادر را در ایران بی معنا خواهد کرد.

سخن پایانی:

دشمنان اسلامی با توطئه و برنامه ریزی و با ایجاد اختلاف ،فساد و فحشا توانستد جامعه اسلامی را از بین ببرند ، آیا وقت آن نرسیده از تاریخ عبرت بگیریم؟

اینک سزاوار است از خود بپرسیم: آیا تاریخ تکرار نمى‏شود; آیا نباید از تاریخ اندلس عبرت آموخت; مگر غیر از این است که مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمى‏شود؟ چرا بى توجه به نقشه‏هاى دشمن بر طبل اختلاف و تفرقه مى‏کوبیم و از وحدت حول محور رهبرى غافل هستیم; منافع حزبى و گروهى را بر منافع انقلاب و کشور ترجیح مى‏دهیم; چرا در مقابل شبیخون فرهنگى دشمن اقدامى اساسى صورت نمى‏دهیم؟ آیا توطئه دشمن، یک توهم است‏یا این که توهم توطئه نیز توطئه دشمن است؟ اختصاص بودجه کلان از سوى دشمن براى نابودى جمهورى اسلامى واقعیت ندارد و یک توهم است؟ افزایش قارچ گونه باندهاى ترویج فحشا، مشروبات الکلى و انواع مواد مخدر در سطح جامعه، بویژه در میان جوانان از روى نقشه و برنامه ریزى دشمنان نیست؟ القاى شبهات و ایجاد تردید در بنیان‏هاى اعتقادى براى سست و متزلزل کردن باورهاى دینى مردم بدون طرح از پیش تهیه شده است؟ گسترش برنامه‏هاى ضد اخلاق و عفت از طریق ماهواره، شبکه های اجتماعی و فیلمهای و سریالهای مستهجن هدف خاصى را دنبال نمى‏کند؟ چرا از خواب غفلت‏بیدار نمى‏شویم؟

چرا گامى اساسى براى حل مشکل و رویارویى با شیطان درون و بیرون بر نمى‏داریم؟ دشمنى کردن در ذات دشمن نهفته است و ذاتى اوست و ذاتى چیزى هرگز از آن جدا نمى‏شود ولى به فرموده امیر مؤمنان: «من نام لم ینم عنه کسى که از دشمن غفلت‏بورزد، (بداند) که دشمن از او غافل نخواهد شد.

بیاییم بر اساس دستور قرآن کریم در تاریخ گذشتگان سیر کنیم و از آن عبرت بیاموزیم و از آرمانها و اصول انقلاب اسلامى، امام و شهدا پاسدارى نماییم; چرا که سنت الهى بر این است:

«ان الله لایغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم»
همانا خداوند سرنوشت هیچ گروهى را تغییر نمى‏دهد مگر آن که آنان آنچه را که در خودشان است تغییر دهند.