این روزها بازار مقایسه آقای ظریف با دکتر مصدق داغ است و هرکس سعی می کند به نوعی این دو شخصیت را به یکدیگر ربط دهد ،اما آیا این مقایسه صحیح است؟

با یک سیر مطالعاتی در تاریخ معاصر ایران به جرات می توان گفت: مصدق در بسیاری از مراحل زندگی سیاسی خود اشتباهات زیادی را مرتکب شده است که اکنون عده ای روشنفکر نما و طرفداران فرهنگ غربی سعی دارند تا با پوشاندن این اشتباهات از مصدق یک اسطوره بسازند.

البته این موضوع جای هیچگونه تعجبی ندارد ،چرا که بسیاری از این اساتید دانشگاه یا در کشورهای غربی تحصیل کرده اند و یا با عشق و علاقه به فرهنگ غربی کتابهای تهی از فرهنگ اسلامی رشته های انسانی را مطالعه نموده اند.

از جمله نکات مهمی که اساتید شیفته غرب یادشان می رود به مردم متذکر شوند و یا شاید هم از عمد به فراموشی می سپارند نقش آیت الله کاشانی در ملی شدن صنعت نفت است ،عده ای در این زمینه در تلاش می کنند نقش آیت الله کاشانی را کمرنگ جلوه داده و یا اصلا نقشی برای او قائل نشوند.

حال پیش از اینکه ببینیم ،محمد جواد ظریف چه مقدار به مصدق شباهت دارد ،نیاز است که سیری در سخنان مقام معظم رهبری در رابطه با دکتر مصدق ،آیت الله کاشانی و فرایند ملی شدن صنعت نفت داشته باشیم:

بدون آیت الله کاشانی صنعت ملی شدن نفت به وقوع نمی پیوست

آیةاللَّه کاشانی کسی است که اگر او نبود، نهضت ملی شدن صنعت نفت یقیناً در این کشور به وقوع نمیپیوست. من به جوانان عرض میکنم، با تاریخ گذشته نزدیک کشورتان آشنا شوید؛ چون یکی از راههای فریب و اغواگری، تحریف تاریخ است که امروز متأسفانه این کار به‌وفور صورت میگیرد. مرحوم کاشانی کسی است که به کمک او دکتر مصدّق و دیگر سرانِ نهضت ملی شدن صنعت نفت توانستند حمایت مردم را به این حرکت جلب کنند؛ والاّ حمایت مردم جلب نمیشد. کسی مصدّق را نمیشناخت؛ کسی معنای ملی شدن صنعت نفت را نمیدانست؛ توده‌های عظیم مردم که رأی و حضور و اقدام آنها در تحوّلات اجتماعی تعیین کننده است، در جریان وارد نبودند و برای آنها توضیح داده نشده بود. دستگاه دربار که مخالفت چیزفهمىِ مردم بود، خودش هم عامل دست انگلیسیها بود. روشنفکران و سیاسیّونی که جهت حرکتشان این بود، وسیله و راهی نداشتند و مردم به آنها اعتماد نمی کردند. مرحوم آیةاللَّه کاشانی وارد میدان شد. سابقه این مرد را، علما میشناختند و مردم ایران هم به او ارادت داشتند. او کسی بود که به وسیله قشون غاصبِ مداخله‌گرِ انگلیس در ایران، از کشور تبعید شده بود. شما ببینید آن روز وضع کشور چگونه بود.  

بیانات در دیدار مردم کاشان و آران و بیدگل‌ - 1380/08/20

 

عده ای با مقاصد مشخص سعی بر کتمان حقیقت دارند

·        مرحوم آیةاللَّه کاشانی به عنوان نماینده مردم تهران و رئیس مجلس آن روز، پشتیبان طرح ملی شدن صنعت نفت شد. نمایندگان مرحوم آیةاللَّه کاشانی به سرتاسر کشور مسافرت میکردند. من خودم آن وقت نوجوان بودم. نماینده مرحوم آیةاللَّه کاشانی به مشهد آمد و منبر رفت. او چنان دلهای مردم را مثل مغناطیس به خود جذب میکرد که هیچ عامل دیگری نمیتوانست جای این حرکت را بگیرد. و به این ترتیب در سال 1329 شمسی - یعنی پنجاه و یک سال قبل که شروع نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران است - مردم طرفدار ملی شدن صنعت نفت ایران شدند و علی‌رغم این‌که محمدرضا موافق نخست‌وزیری مصدّق نبود، به پشتیبانی حمایت مردمی، مصدّق نخست‌وزیر شد. اگر مرحوم آیةاللَّه کاشانی این حمایت عظیم مردمی را برای مصدّق به وجود نمی آورد، او نخست‌وزیر نمیشد. بعد در سال 1331 که ضدّ حمله دربار علیه مصدّق شروع شد و او از نخست‌وزیری برکنار گردید، فقط یک عامل توانست مجدّداً قدرت را به مصدّق برگرداند و او مرحوم آیةاللَّه کاشانی بود. اینها جزو واضحات تاریخ است؛ جزو حوادثی است که کسانی که آن روز بودند، دیده‌اند و از قضایای آن خبر دارند و به‌روشنی میدانند چه گذشته است؛ لیکن عدّه‌ای عمداً اینها را کتمان میکنند و نمیگذارند این حرفها به گوش نسل حاضر برسد؛ که البته مقاصدشان معلوم است. وقتی شاه، قوام‌السلطنه را به جای مصدّق به نخست‌وزیری انتخاب کرد، مرحوم آیةاللَّه کاشانی در مقابل قوام‌السلطنه اعلامیه داد؛ مردم کفن پوشیدند و در تهران و شهرهای دیگر به خیابانها آمدند؛ لذا قوام‌السلطنه سه روز بیشتر نتوانست به عنوان نخست‌وزیر بماند. اصلاً مگر میشد در مقابل امواج عظیم مردم که آیةاللَّه کاشانی راه انداخته بود، مقاومت کرد؟ لذا قوام‌السلطنه کنار رفت و دوباره مصدّق بر سرِ کار آمد. انگلیسیها نفت ایران را مِلک شخصی خود به حساب آورده بودند و دهها سال استفاده غاصبانه میکردند و مال ملت ایران را تقریباً مفتِ مفت می‌بردند و دربار سلطنت هم برای این‌که چهار روز بیشتر به حکومت ننگین خود ادامه دهد، با انگلیسیها همکاری میکرد. اما این بساط را نهضت ملی شدن صنعت نفت به هم زد، که عامل و سرچشمه اصلی جوشش در این نهضت، همین مرد بزرگ و شجاع بود: مرحوم آیةاللَّه سید ابوالقاسم کاشانی.

 بیانات در دیدار مردم کاشان و آران و بیدگل‌ - 1380/08/20

 

دشمن موفق شد بین مصدق و  آیت الله کاشانی فاصله بیاندازد و به مقاصدش برسد

·        بخش بسیار مهم این ماجرا این است که الان عرض میکنم و این مطلبی است که میخواهم بخصوص جوانان ما به آن توجّه کنند. دشمن فهمید که راز پیروزی ملت ایران چیست؛ لذا درصدد برآمد تا سیاسیّون و سردمداران دولتی را از روحانیت و دین جدا کند. آنها را از آیةاللَّه کاشانی جدا کردند و بینشان فاصله انداختند و متأسفانه موفّق هم شدند. از سی تیر 1331 که مرحوم آیةاللَّه کاشانی توانست ملت ایران را آن‌طور به صحنه بیاورد، تا 28 مرداد 1332 که عوامل امریکا در تهران توانستند مصدّق را سرنگون و تمام بساط او را جمع کنند و مردم هیچ حرکتی از خود نشان ندادند، یک سال و یک ماه بیشتر طول نکشید. در این یک سال و یک ماه، با وساطت ایادی ضدّ استقلال این کشور و با توطئه دشمنان این ملت، دکتر مصدّق مرتّب فاصله خود را با آقای کاشانی زیاد کرد، تا این‌که مرحوم آیةاللَّه کاشانی چند روز قبل از ماجرای 28 مرداد نامه نوشت - همه این نامه‌ها موجود است - و گفت من میترسم با این وضعی که دارید، علیه شما کودتا کنند و مشکلی به وجود آورند. دکتر مصدّق گفت: من مستظهر به پشتیبانی مردم ایران هستم! اشتباه او همین‌جا بود. ملت ایران را سرانگشت روحانیت - کسی مثل آیةاللَّه کاشانی - وادار میکرد که صحنه‌ها را پُر کند و به میدان بیاید و جان خود را به خطر بیندازد. در 28 مرداد که کاشانی منزوی و خانه‌نشین بود - و در واقع دولت مصدّق او را منزوی و از خود جدا کرده بود - عدم حضور او در صحنه موجب شد که مردم نیز در صحنه حضور نداشته باشند؛ لذا کودتاچیهای مأمور مستقیم امریکا توانستند بیایند و به‌راحتی بخشی از ارتش را به تصرّف درآورند و کودتا کنند. یک مشت اوباش و الواط تهران را هم راه انداختند و مصدّق را سرنگون کردند. پس از آن، دیکتاتورىِ محمدرضاشاهی به وجود آمد که بیست‌وپنج سال این ملت زیر چکمه‌های دیکتاتوری او لگدمال شد و ملی شدن صنعت نفت هم در واقع هیچ و پوچ گردید؛ چون همان نفت را به کنسرسیومی دادند که امریکاییها طرّاحی آن را کردند. هرچه دشمن خواست، همان شد؛ به خاطر جدا شدن از روحانیت و دین. اینها عبرت است.

 بیانات در دیدار مردم کاشان و آران و بیدگل‌ - 1380/08/20

 

هر ملتی به آمریکا اعتماد کرد ضربه خورد/مصدق به آمریکایی ها اعتماد کرد کتکش را هم خورد

·        هر ملّتی به آمریکا اعتماد کرد، ضربه خورد؛ حتّی آن کسانی که دوست آمریکا بودند. حالا در کشور ما دکتر مصدّق به آمریکاییها اعتماد کرد؛ برای اینکه بتواند خود را از زیر فشار انگلیس‌ها نجات بدهد، به آمریکاییها متوسّل شد؛ آمریکاییها به جای اینکه به دکتر مصدّق که به آنها حسن ظن پیدا کرده بود کمک کنند، با انگلیس‌ها همدست شدند، مأمور خودشان را فرستادند اینجا و کودتای ۲۸ مرداد را راه انداختند. مصدّق اعتماد کرد، کتکش را [هم‌] خورد؛ حتّی کسانی که با آمریکا میانه‌شان هم خوب بود و به آمریکا اعتماد کردند، ضربه‌اش را خوردند. روابط رژیم طاغوتی سابق با آمریکا خیلی صمیمی بود، در عین حال زیاده‌خواهىِ آمریکا آنها را هم به ستوه آورده بود؛ همین کاپیتولاسیونی را که گفتیم - مصونیّت قضائی مأمورین آمریکا - تحمیل کردند بر آنها؛ آنها هم پشتوانه‌ای جز آمریکا نداشتند، مجبور شدند قبول کردند

بیانات در دیدار دانش‌آموزان و دانشجویان- 1392/08/12

 

دکتر مصدق مجلس شورای آن روز را منحل کرد - یعنی چیزی که به حسب ظاهر نماد دمکراسی بود

·        آزادی و دمکراسییی که انقلاب به ما داد، حتّی در دوران مصدق هم - که دوران نسبتاً آزاد و به قول خودشان دمکراسی بود - به هیچ‌وجه نبود. دکتر مصدق مجلس شورای آن روز را منحل کرد - یعنی چیزی که به حسب ظاهر نماد دمکراسی بود؛ که البته در آن، دمکراسی هم نبود - و گفت من اختیارات میخواهم. اختیارات را گرفت؛ اول شش ماه، بعد شش ماه دیگر. در دو سال حکومت خودش، یک سال یا بیشتر، با اختیاراتِ مطلق زمامداری کرد؛ خودش قانون وضع میکرد، خودش امضاء میکرد و خودش به اجرا میگذاشت. این کجا با نظام جمهوری اسلامی قابل مقایسه است که یک روز در این بیست و شش سال نشد که مجلس شورای اسلامی و نمایندگانِ مردم نداشته باشد؟ در همه‌ی این دوران، انتخابات، پیدرپی برگزار میشد. بیست و شش سال از عمر جمهوری اسلامی دارد میگذرد و ما حدود بیست و پنج شش انتخابات داشته‌ایم؛ این فرصتی است برای ملت ایران؛ این فرصت را اسلام و انقلاب و جمهوری اسلامی به ما داد. بعضی نمک خورده‌اند و نمکدان میشکنند و نسبت به جمهوری اسلامی ناشکری میکنند.

 بیانات در دیدار جمعی از ایثارگران و خانواده‌های شهدا - 1384/03/03

نتیجه گیری:

حال به مطالعه و توجه به این سخنان مقام معظم رهبری می توان گفت کسانی که ظریف را مصدق زمان می دانند یا از روی جوسازی رسانه ای و عدم مطالعه تاریخ کشور صرفا از روی نا آگاهی دست به اینکار می زنند و یا از روی عمد و با علم به اینکه مصدق مشکلات و اشتباهات بزرگی داشته و برای تشویش اذهان عمومی چنین قیاسی انجام می دهند.

همانطور که ذکر شد ،مصدق با فاصله گرفتن از روحانیت پایگاه مردمی خود را از دست داد ،چرا که قبل از اینکه آیت الله کاشانی از مصدق حمایت نماید هیچکس مصدق را نمی شناخت و او به واسطه نفوذ عمیق روحانیت در در بین مردم توانست خود را معروف کند.

در حقیقت می توان گفت : حتی ملی شدن صنعت نفت ایران که یک روز تعطیل در پایان سال به نام آن رقم خورده است به دلیل عدم بصیرت آقای مصدق هیچ و پوچ گردید و دوباره نفت ما در اختیار کشورهای غربی قرار گرفت.

از کسانی که ظریف را مصدق زمان می دادند باید پرسید که آیا قرار است این مذاکرات هسته ای که برای آن جشن و پایکوبی انجام می دهید پایانی همچون ملی شدن صنعت نفت داشته باشد و در نهایت هیچ و پوچ نسیبمان شود؟

آیا دکتر محمد جواد ظریف قرار است پس از پایان مذاکرات هسته ای از روحانیت فاصله گرفته و علاوه بر از دست دادن پایگاه مردمی از آمریکا همچون مصدق سیلی بخورد؟

به نظر می رسد ،مقایسه مصدق با ظریف از جمله نقشه های برنامه ریزی شده از جانب حامیان ظریف و مذاکره برای رسیدن به اهدافی خاص و نامعلوم می باشد.

در پایان باید گفت: در وصف مصدق یک جمله بیش نباید گفت: اِثمُهُما اَکبَرُ مِن نَفعِهِما ( ضررش بیشتر از منفعتش بود) چرا که تمام تلاشهایش در پایان به فنا رفت.شاید یکی از معدود شباهت‌های جناب ظریف و مصدق‌السلطنه این باشد که مصدق تصور می‌کرد بین آمریکا و انگلستان اختلاف انداخته، پس در تقابل با انگلستان به آمریکا اعتماد کرد و جوابش را 28 مرداد گرفت و جناب ظریف و تیم همراه هم تصورشان این است بین آمریکا و اسرائیل اختلاف انداخته‌اند و دل به تعهد آمریکایی‌ها مذاکرات خوش کرده‌اند که جوابش از همین حالا با تهدید و ارعاب یانکی‌ها روشن است. امیدواریم ضرر آقای ظریف بیش از منفعتش نباشد و برای سرنوشت این مردم خیر رقم بخورد.




مقایسه ظریف با مصدق